جدول جو
جدول جو

معنی سخت کمانی - جستجوی لغت در جدول جو

سخت کمانی
(سَ کَ)
درشتی و بیرحمی. (ناظم الاطباء). دلیری. پهلوانی:
هرگز نکند با ضعفا سخت کمانی
با آنکه بداندیش بود سخت کمان است.
منوچهری.
ای بگه راستی قامت تو همچو تیر
بر من سست ضعیف سخت کمانی مکن.
سیدحسن غزنوی.
چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند
بیمار که دیده ست بدین سخت کمانی.
حافظ
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سخت کمان
تصویر سخت کمان
کسی که کمان سخت و محکم را بکشد، آنکه در کشیدن کمان و تیراندازی مهارت داشته باشد، تیر انداز ماهر و پرزور
فرهنگ فارسی عمید
(سَ کَ)
پهلوان و تیرانداز و شه زور. (آنندراج). درشت و بی رحم. (ناظم الاطباء) :
ناوک اندازی و زوبین فکن و سخت کمان
پهنه بازی و کمند افکنی و چوگان باز.
فرخی.
ای سخت کمانی که خدنگ تو ز پولاد
زآنسان گذرد کز دل بدخواه تو نفرین.
فرخی.
کآن مرد سوی اهل خرد سست بود سخت
کز بهر طمع سست بود سخت کمانیش.
ناصرخسرو (دیوان چ کتاب خانه تهران).
بخت بد ما همی کند سست پیی
ورنه تو چنین سخت کمان نیز نئی.
مهستی دبیر.
در رکابش چو اژدهای دمان
بود سیصد هزار سخت کمان.
نظامی.
سعدی اگر جزع کنی ور نکنی چه فایده
سخت کمان چه غم خورد گر تو ضعیف جوشنی.
سعدی.
گر همه مرغی زنند سخت کمانان به تیر
حیف بود بلبلی کاین همه دستان اوست.
سعدی.
، درشت و بی رحم:
دیدی که وفا بسر نبردی
ای سخت کمان سست پیمان.
سعدی.
، ماهر در تیراندازی. آنکه کمان را بیشتر کشد تا تیر آن دورپروازتر بود: بسیار بزرگ و دراز است (صنوبر) بحدی که مرغان بر سر آن آشیانه کنند هیچ تیرانداز سخت کمانی تیر بدان نتواند رسانید. (فلاحتنامه)
لغت نامه دهخدا
(زِ کَ)
آلت موسیقی از ذوات الاوتار که آن را با کمان (آرشه) نوازند چون رباب و کمانچه و غژک و ویلن و غیره. رجوع به ساز و ساز زهی و ذوات الاوتار شود
لغت نامه دهخدا
(سَ تَ / تَ کَ)
مرادف سخت کمان. (آنندراج) :
هر کجا سخته کمانی بود چست
تیر می انداخت هر سو گنج جست.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(سَ)
گران جانی:
آزاد کنم ز سخت جانی
وآباد کنم به سخت رانی.
نظامی.
شبهای هجر را گذراندیم و زنده ایم
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود.
شکیبی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سخت کمان
تصویر سخت کمان
پهلوان تیر انداز، بیرحم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخت زبانی
تصویر سخت زبانی
فحاشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخت جانی
تصویر سخت جانی
حالت و کیفیت سخت جان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخت کمان
تصویر سخت کمان
((~. کَ))
تیرانداز ماهر، بی رحم و سنگدل
فرهنگ فارسی معین
پوست کلفتی، گرانجانی، جان سختی، سگ جانی، سنگ دلی
فرهنگ واژه مترادف متضاد